جدول جو
جدول جو

معنی شرف الدوله - جستجوی لغت در جدول جو

شرف الدوله
(شَ رَ فُدْ دَ لَ)
ابوعلی حسن بن بهاءالدوله بن عضدالدوله بن رکن الدوله بن بویه. بعد از پدر در بغداد در خدمت خلیفه به نیابت برادر سلطان الدوله راه امارت داشت. ترکان او را بر برادر شورانیدند تا نام او را از خطبه بیفکند و به نام خود خطبه کرد و مدت شش سال و دو ماه امارت داشت و در سال 410 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 431)
ابوالمکارم مسلم. پنجمین از بنی عقیل که در الجزایر حکومت می کردند (جلوس 453- 478 هجری قمری). (از یادداشت مؤلف)
ابوشجاع ارسلان خان ثانی. نهمین از امرای ایلک خانیه به ترکستان از حدود 421- 424 هجری قمری (یادداشت مؤلف)
ابوالفوارس شیرذیل، سومین از دیالمۀ (آل بویه) فارس. وی در عراق نیز حکومت کرده (جلوس 372- 379 هجری قمری). (از یادداشت مؤلف). رجوع به تاریخ گزیده چ لیدن صص 429-430 و مجمل التواریخ والقصص ص 395، 396 و428 و آثار الباقیه ص 133 و مادۀ ابوالفوارس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ شَرْ رَ فُدْ دَ لَ)
برادر کهتر سلطان الدوله ازپادشاهان آل بویه (هشتمین از دیالمۀ عراق). در سال 411 ه. ق. لشکریان در بغداد بر سلطان الدوله شوریدندو او را از امارت عزل کرده، برادر کوچکترش ابوعلی مشرف الدوله را بجای او به امیری برداشتند و سلطان الدوله به اهواز پناهنده شد و چون خواست بغداد را از چنگ برادر بیرون آورد مغلوب شد و مشرف الدوله رسماً در محرم 412 ه. ق. نام او را در دارالخلافه از خطبه انداخته به اسم خود خطبه خواند. عاقبت بین دو برادر، در سال بعد صلح برقرار شد به این ترتیب که فارس و کرمان تحت امر سلطان الدوله باشد و عراق در دست مشرف الدوله. (تاریخ مفصل ایران ص 172). و رجوع به دیالمه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ فُدْ دَ لَ)
پسر شجاع الدوله. از امراء و نوّاب هندوستان، و او بزبان فارسی وارد بوده و شعر می سروده. مدت امارت او در فیض آبادو لکنهو 23 سال و در 1212 ه. ق. وفات یافته است
لغت نامه دهخدا
(سَ فُدْ دَ لَ)
ابوالحسن علی بن عبدالله بن تغلبی. وی در میافارقین بسال 303 هجری قمری بدنیا آمد. و مردی شجاع، مهذب و عالی همت بود. بشام رفت سپس به حلب برگشت و بسال 356 در میافارقین درگذشت و در همانجا دفن شد. وی به کرم و عطا شهرت دارد. اولین کسی از خاندان آل حمدان که حلب را مالک شدوی بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 2 صص 678- 679 شود
ابن منقذ. کامل بن علی بن مقلدبن نصر بن منقذ کنانی معروف به ابن منقذ. از امرای صلاحیه متولد 526 و در سال 589 هجری قمری در قاهره درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 807)
لقب محمود بن ابراهیم بن مسعود بن سبکتکین است. رجوع به تاریخ گزیده ص 389، آثار الباقیه ص 133 و ابراهیم بن مسعود شود
لغت نامه دهخدا
(شَ سُدْ دَ لَ)
آفتاب دولت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ سُدْ دَ لَ)
ابوطاهر بن فخرالدوله. از دیالمه (آل بویه) که در همدان و کرمانشاه حکومت داشت. (387 هجری قمری). (فرهنگ فارسی معین). پنجمین از دیالمۀ ری و همدان که از 387 تا 412 هجری قمری حکم راند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
ابن قریش بن بدران العقیلی، ملقب به شرف الدوله و مکنی به ابوالمکارم. در موصل و دیار ربیعه و مضر امارت داشت. وی شیعی مذهب بود. و بعد از وفات پدر به سال 453 ه. ق. به امارت رسید و مدت 35 سال حکومت کرد و در این مدت بر حلب و برخی از نواحی روم استیلا یافت و در جنگی که با سلیمان قتلمش کرد او را به قتل رساند، ولی خود نیز در این محاربه کشته شد، و به روایتی خادمش او را در حمام خفه کرد به سال 478 ه. ق. (الاعلام زرکلی از تاریخ موصل)
لغت نامه دهخدا
ابن سلطان بن مقلدبن نصر بن منقذ ملقب بشرف الدوله (امیر). او راست:
و مهفهف کتب الجمال بخده
سطراً یحیّر ناظرالمتأمل
بالغت فی استخراجه فوجدته
لا رأی الاّ رأی اهل الموصل.
(فوات الوفیات ج 1 ص 15)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ فَ رِ)
شرف الدوله و زین المله شیرزیل بن فناخسرو عضدالدوله. صاحب حبیب السیر گوید: او در وقت فوت پدر خودعضدالدوله ولایت کرمان داشت و چون خبر فوت پدر شنید بصوب شیراز توجه کرد و در شیراز وزیر عضد الدوله نصر بن هرون نصرانی را که از این پیش از وی آزرده خاطر بود بکشت و پس از ضبط مملکت فارس در اوائل سال 375 هجری قمری لشکر باهواز کشید و برادر خود ابوالحسین احمد را که از قبل صمصام الدوله بن عضدالدوله حاکم اهواز بود منهزم کرد و سپس ببصره شد و در ماه رجب سنۀ مذکوره آنجا را نیز تحت تصرف درآورد و در اوائل سال 376 متوجه بغداد گشت و برادرش صمصام الدوله که در بغداد امیرالامرا بود به امید مرحمت نزد او رفت شرف الدوله نخست برادر را تعظیم و تکریم کرد و چون از مجلس بیرون رفت به اخذ و قیدش حکم فرمود و به استقلال قرب دو سال دیگر بدولت و اقبال گذرانید و در سال 379 هجری قمری درگذشت. و در ترجمه تاریخ یمینی آمده است که در رجب سنۀ خمس و سبعین و ثلثمائه (375 هجری قمری) بصره را مستخلص کرد و روی به بغداد نهاد تا جای پدر بگیرد و چون خبر قدوم او برسید صمصام الدوله بحکم کبر سن بمدارات و مجانبت جانب ممارات و تفادی از وحشت و تجافی از کراهیت او پیش باز رفت و ندانست که نیامی گنجای دوتیغ ندارد و از کمانی دو تیر انداختن صورت نبندد. ابوالفوارس او را بنواخت و گستاخ گردانید پس او را بگرفت و چشمها داغ کرد و بقلعه گیوستان فرستاد بجانب عمان و ملک مستخلص کرد و امیرالمؤمنین الطائعﷲ او راشرف الدوله و زین المله لقب داد و دو سال پادشاهی کردو در جمادی الاّخرۀ سنۀ تسع و سبعین بمفاجات فروشد. و رجوع به مجمل التواریخ چ طهران ص 395 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
ابن حسن بن علی بن صدقه، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدوله. پدر او وزیر المسترشد بود و نخستین کس از بنی صدقه بود که به وزارت رسید و لقب جلال الدوله داشت. این علی بن حسن همیشه نایب پدر خود در وزارت بود و هیچگاه بالاستقلال وزیر نشد. او را خطی خوش بود و در اواخر عمر رباطی بر ساحل دجله بنام ’رباطالدرجه’ ساخت و با عده ای از فقرا در آنجا عزلت گزید. تولد او در محرم سال 499 هجری قمری و وفاتش در هفتم صفر سال 554 بوده است. (از معجم الادباء چ مصر ج 13 ص 49)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیف الدوله
تصویر سیف الدوله
لقب عده ای از دلاوران و فرماندهان اسلام
فرهنگ لغت هوشیار